الهجران عقوبت العشق



سلام امروز ۲۰ فروردین ماه ۹۹، مصادف با نیمه شعبانه.

نیمه شعبانی که به بهانه کرونا متفاوت از هر سال داره طی میشه. نیمه شعبانی که بعد از ۴۰ سال همچنان شهر رو غرق سرور می‌کرد و تقریبا هیچکس نبود که متوجه این روز و مناسبت مقدسش نشه. مقدمات ممنوع! آن چیزی که باعث شد من امروز دست به قلم شوم، ابتکارات و خلق حماسه هایی بود که شاید هیچگاه بوجود نمی آمد یا اگر می آمد به منصه ظهور نمی‌رسید و محلی برای عرضه نبود.

.

در عین حال که هیچگاه نتوانستند مردم را از برگزاری جشن نیمه شعبان منصرف کنند،  لکن به شدت تلاش در انحراف آن داشتند،  از خدا بیخبران! به نحوی که فضای معنوی و جو عمومی انتظار در سال‌های اخیر جای خود را به کنسرت های خیابانی و ابتذال های پنهان داد. قطعا همگی ''آقامون جنتل منه'' رو در نیمه شعبان گذشته بیاد داریم. .

.

امسال و به برکت کرونا، آنها که دنبال خودنمایی و چشم و هم چشمی و گاها فضای ابتذال بودند از این حرکت جاماندند و اما دلدادگان و منتظران حقیقی به بهترین نحو انجام وظیفه کردند. آنان که خالصانه دست به دعا برداشتند، آنان که در حسرت جشن عمومی (و تنظیم شعائر الهی) سوختند،  آنان که دست گیر نیازمندان شدند،  آنان که داوطلبانه به خدمت مردم درآمدند و هم آنانکه با ایده های ناب و بدیع خود چراغ انتظار را در دل مردم روشن کردند و یکبار دیگر عموم مردم را و غافلان را بیاد صاحب واقعی شان انداختند.

دست مریزاد و بارک الله. خداقوت جانانه به منتظران حقیقی و آنان که در این روزها واقعا خوش می‌درخشند.

پ.ن: برای فعالین فرهنگی تنبل، اگر حوصله یا توان کار های فرهنگی تمیز # آتش_به_اختیار را ندارید،  این روز ها نمونه ها بسیار زیبایی در حال خودنمایی است، به دقت و توجه و ثبت آن ها توصیه میکنم.


شاید یروزی بشینم و از این سفر چند روزه ی به اهوازم که هنوز هم ادامه داره مفصل بنویسم. تازه ۱ شب گذشته و من ۲سالی که اهواز بودم رو مرور کردم . دو سال پر از خاطرات تلخ و شیرین . دو سال پر از دغدعه پر از بحث و پر از درس؛
#خاطره چیز عجیبیه
چند روز پیش توی #وبلاگ م درموردش نوشتم؛
الان چقدر نسبت به اون روز تغییر کردم؟!
صعود ؛ یا نزول؟!
کجای کاریم.
شب یلدا بود
طولانی 
اما روشن
کنار شهدا
دردانه ها
#دردانه_های_بهشتی
انار بود و
دانه بود و 
شهید بود
جشن بود و
خنده بود و
شهید بود
و ما بودیم
که مرده بودیم!
#شب_یلداتون_مبارک 
#میم_ر 
۹۸.۰۹.۳۰


خیلی وقتها درونمون پر میشه از #خاطرات گذشته ؛ یهو حس میکنی تو چند ثانیه و چند دقیقه ، چند سال از عمرتو ، شیرین و تلخ و زشت و زیبا ، داری میبینی!

نه!

دیدن نه . انگار الان تو همون لحظه قرار گرفتی و داری تجربه میکنی! به ضربان قلبت ، به گرمی نفس هات و حتی به خنده ای که روی لبات میشینه توجه میکنی و با تلخی از کنارش عبور میکنی. خاطره بعدی . خاطره بعدی. همشون مثل عکس های یک آلبوم سیاه سفید مرور میشه و میرسه به الان ! به جایی که هستی! به ظاهرت . به باطنت . به تغییراتت . به چیزی که میخواستی بشی و چیزی که الان هستی !

 

#ادامه_مطلب

ادامه مطلب


سلام wink

وبلاگ

حدودا 10 سال پیش و زمانی که راهنمایی بودم ، با وبلاگ نویسی آشنا شدم.

 اون موقع ها فضا خیلی متفاوت بود ؛ شبکه های اجتماعی به گستردگی و فراگیری امروز نبود و نهایت ارتباط ما به #یاهو_مسنجر یا #فیس_بوک ( البته اونم یواشکی) منتهی میشد!

فضای وبلاگ نویسی من هم البته خیلی متفاوت بود، سرشار از شور دوران نوجوانی ، پر از #کپی_پیست ! بی دغدغه و فارق از هر جایی مینوشتم و خب مهم ترین بخشش این بود که برای شرکت در #مسابقات_وبلاگ_نویسی مطالبی رو کپی پیست میکردم که شاید تا همین الانشم نمیدونم چی هستن!

 

وبلاگ

امروز اما نه فقط برای مرور خاطرات که برای ثبت خاطراتم وبلاگ رو انتخاب کردم. چون معتقدم همونطور که یک روز فیس بوک شده بود #الهه_ارتباطات ! یکروز #ویچت و یکروز #لاین و #وایبرو .  و همشون به سمت فراموشی رفتن ، [به عقیده من البته ] مطمئنا چنین سرنوشتی در انتظار #تلگرام و #واتس_اپ و حتی #اینستاگرام هم خواهد بود.[و حتی پیام رسان های داخلی نظیر بله و ایتا و سروش و .] اما، وبلاگ موندگاره.هستش تا هستی و بنویسی و برگردی بهشون نگاه کنی.

مزیت های دیگه ای هم داره ، ولی خب قرار نیس حوصلتونو سر ببرم.

 

راستی ؛ هنوز که به فراموشی سپرده نشده ؛ پس اینستا و تلگرام و بله منو هم دنبال کنید.

میم.رِ 98.9.25


به نام خدایی که این روزها اورا میبینیم و صدایش را میشنوم

دست نوازشش را روی پوستم حس میکنم و عاشقانه اورا میخوانم.

.

.

ازونجایی که #مهاجرت امر مقدسی هستش!بدلیل خدمات بهتر و رابط کاربری آسان تر به اینجا آمدم، چند پست کوتاه از وبلاگ قبلی رو اینجا انتقال میدم، بنابر این اگر تاریخ ها متناقض بود تعجب نکنید!

ارادتمند

#میم_ر

 


نوشته بود هی میرفتید حرم شفا بگیرید! دیدی آخرش دین در برابر علم زانو زد؟! دیدی آخرش حرم ها هم بستن؟! دیدی خود ضریح به ضد عفونی نیازمند شد؟!

.

بهش میگم آخه اخوی ؛

اولا که من عالم دینی نیستم ، در حد سوادم جواب میدم.

دوما که اونی که علم رو گذاشت مقابل دین ، مسیحیت تحریف شده بود نه اسلام!

سوما که سنت های طبیعت قرار نیست تغییر کنه.

چهارما ! ما همین الانشم که مسائل بهداشتیو رعایت میکنیم از آقا میخوایم از ابتلائات ، از بیماری ها و . حفظمون کنه! از واسطه رحمت میخوایم هوامونو داشته باشه! تضرع میکنیم که واسطه بشن و از خدا خوب بخوان واسمون.

کرونا اومده ؛ قرار نیست ما خدارو از یاد ببریم! اتفاقا قراره بیشتر بفهمیم که در برابر قدرتش هیچی نیستیم! هیچی! چند هزار سال ادعا کردیم کوچکترین ویروس دنیامونو بهم ریخته!

چی فک کردی؟!

.

.

بزرگ شو

#میم_ر

 


الهی و سیدی و مولای

من آدم خوبی نیستم

من اصلا کسی نیستم

اندوخته ای ندارم

الهی

تو خود شاهدی

که از بلای موجود هیچ شکایتی ندارم

جز آنکه از نعمت حضور در جمع بندگان خالصت

که نگاه در چهره هایشان محبوبم را به خاطرم می آورد محروم شده ام

و توفیق حضور در هیئت را از دست داده ام.

مولای من

در این شبها از هیچ چیز جز دلتنگی بر امام زمانم (عج) شکابت ندارم

گناهکارم

چشمانم آلوده به گناه و اعمالم پر از سیاهیست

اما چه کنم؟!

با محبت حسین(ع) 

با دلتنگی بر امامم؟!

ای محبوب من

در این شبهای ماه شعبان

شاهد باش

که جز #دوستت_دارم 

واژه ای نیافتم تا با آن تورا بخوانم.

این دوست داشتنت را از من مگیر

 


  • حضرت آدم
  1. حضرت آدم و حوا خدارو دیدن (نه به معنایی که خدا جسم داره ، شهودی) و مستقیما و بی واسطه با خدا صحبت کردند (اینم همینطور!) ؛ تو بهشت زندگی کردند و باز هم فریب شیطان رو خوردند و معصیت کردند. شیطان خیلی خوب وارد شد برای گمراه کردنشان! حواسمون باشه که ماها نه خدارو دیدیم ، نه بهشت بودیم و نه پیغمبر خداییم! بیشتر حواسمون باشه.
  2. ابلیس از طریق حوا و با استفاده از عاطفی بودنش آدم و حوا رو فریب داد! الانم خیلی از خانم ها هستند که ابلیس هرچی بهشون بگه میگن اوکی و زندگیشونو تباه میکنند. حواستون به ابلیس زندگیتون باشه! بعضی وقتا فلان کس یا فلان حرف یا فلان کار .
  3. پس از معصیت ، خداوند به واسطه توبه حضرت آدم و حوا ایشان را بخشید ، لکن آنها را به زمین تبعید کرد و به واسطه اثر وضعی گناه عریان شدند ! پس اولا که مطمئن باشیم خدا توبه حقیقی رو میپذیره و بازهم فرصت جبران میده بهمون(بر عکس بعضی آدما) و شاید لازمه که وقتی گناه میکنیم حواسمون باشه که با توبه ممکنه مجازاتمون تخفیف داده بشه ؛ اما شاید هیچوقت مثل روز اولش نشه(میخوام بگم که گناه نکردن خیلی ساده تره!)
  4. آدم و حوا روی زمین توی بیابان بی آب و علف بودند، پدر و مادری هم نداشتند که بهشون یاد بده ولی کم کم با استفاده از طبیعت آموختند، با استفاده از هوش و یا سوال از خداوند ، یعنی یا فطرتا در وجودشان بوده یا مثل دیگر مسائل از خداوند پرسیدند، ببه هر حال ما هم از نسل آدمیم و باید بدونیم که راه حل مشکلات یا در درون ما هست و فقط کافیه پیداش کنیم یا اینکه از خدا بخوایم بهمون بده.
  5. اولین گناه که مشخصه ، خوردن آدم و حوا از میوه ممنوعه ! اولین شرارت تاریخ اما به دلیل ازدواج ، بالتبع نیاز جنسی و . رخ داده! پس انتظار بی جایی هستش اگه از همه بخوایم دوغ بخورن!! یعنی راه درست ی نیاز های حنسی (و سایر نیاز هارو) بر طرف نمیکنیم بعد انتظار داریم عابد بشه! و گیر میدیم که چرا گناه میکنی! بابا نصف این دختر پسرایی که گناه میکنند نمیخوان واقعا اما خب ازینور ما بشون بیتوجهیم و ازونور دسترسی به گناه به شدت بزرگ شده و داره خودمایی میکنه! در دسترس و ارزان و راحته. مگخ دیوونس طرف که.؟!
  6. اگه فک کردی الان کار فرهنگی میکنی همه حرفاتو قبول میکنن و خداپرست میشن و مومن و نماز شب خون ، در اشتباهی! بابا هنوز خیلی نگذشته از آدم، قابیل با بیل هابیلو میکشه!!! ایمانش کم شده! میخواد قربونی بده گندم خوبا رو نگه میداره بیخودیارو میده! که خوبا حیف نشه!(آخه کسیم نبوده بخواد بفروشتش!!!) طبیعیه که ما وظیفمونو انجام میدیم ، که مردم رو به زور نبرن تو جهنم! ولی اگه احیانا نتیجه مطلوب ما به دست نیومد، فدا سرت . نباس مایوس شد.

غیر از اینه؟؟؟ 

پ.ن: اینها یکسری از برداشت های شخصی هست که به اشتراک میزارم. به هر حال ممکنه شما انتقادی داشته باشید، من قطعا احترام میزارم و ازتون میخوام که باهام در میون بزارید! سعی کردم از نکات خیلی ساده شروع کنم! کم کم به مسائل عمیق تر هم میرسیم. ان شاء الله.

ارادت. ۲۴ فروردین ۹۹

#میم_ر


ابن مشغله داستان زندگی همه ماست، همه مایی که تا فهمیدیم (و یا شاید هنوز نفهمیده) بهمان گفتند آقای دکتر، آقای مهندس! اصلا این دکتر ها و مهندس ها و استاد ها و این عناوین به چه کار انسان می آید؟ یا کدامین نیاز حقیقی انسان را میکند؟ 

خیلی هامان، اصلا نمیدانیم برای چه، به کجا و چرا داریم میرویم. ولی میرویم! که مبادا جا بمانیم، ازچه؟ نمیدانیم! ولی میرویم. میرویم که به جایی برسیم، به کجا؟ نمیدانیم!ولی میرویم تا برسیم! میرویم.

عزیزی میگفت اگر کسی احیانا برایت شاخ و شانه کشید و گفت و گفت و گفت از خودش، از عناوینش، از اقداماتش اصلا واکنش نشان نده نه تاسف بخور که چرا او این همه است و من هیچ نیستم! نه نیشخند بزن به خزعبلات و مهبل هایش! و نه خشمگین شو از تعاریف بی پِی و بی اساسش! بل فقط بگو "که چه؟!" و این را تا چند پاسخ دنبال کن و آنگاه در خواهی یافت که عده کثیری از آن دکتر ها و مهندس‌ها و استادها و فلان ها و فلان ها حتی خودشان هم نمی‌دانند "که چه؟!"

ابن مشغله را باید خواند، بارهاو در دو مقطع زندگی بیشتر! یکی در هنگام نوجوانی و در آن موسمی که همه از دوست و فامیل و دشمن و خانواده و استاد و معلم و حتی تلویزیون و از یسار و از یمین و بالا و پایین بر سرت میکوبند که بخوان! بخوان تا کنکور بدی و تا در کنکور موفق شوی و تا پول در بیاوری! "که چه؟!" دقیقا در همان موسم باید خواند و دانست که گیریم کنکور هم دادیم و خواندیم و شدیم آن که می‌باید! [ادامه این قسمت را خودتان تکمیل کنید]

مقطع دیگری که باید ابن مشغله خواند، دقیقا پس از این دوران و آن هنگامی است که کنکور و درس و دانشگاه را پشت سر گذاشتی و شدی آن که باید! حال نشسته ای و مرور میکنی تا به اینجایت را! شاید هم روی گذشته خط بطلان کشیده و فقط مستقبل را می نگری که چه باید کرد! بار دیگر بخوان و ببین کجایی؟ اصلا خودت هستی؟ اصلا هستی؟ [باز هم ادامه اش با خودتان]

.

.

و اما ابن مشغله علاوه بر متن داستان و "مشاغل" و "هدف زندگی" و" روش زندگی" در پس نوشته های خود کلاس اخلاق است و کلاس ادب و کلاس آداب اجتماعی و درس زندگی و وطن پرستی! و این را همِگان نمیفهمند و نباید هم بفهمند اگر ریشه های اخلاق را در خود خشکانده باشند! باید دوباره خواند و باید های اخلاقی [ونباید ها را] آموخت و عمل کرد.

.

بی شک ابن مشغله ها ارزشمندند چون مارا به خودمان یادآوری میکنند.

این که حقیقتا ما کِ و کجاییم. به کجا میرویم 

آیا اصلا زندگی میکنیم؟ هدف داریم؟

که چه؟!

.بخشی از ابن مشغله

#میم_ر

۳۱فروردین۹۹

(در صفحه اینستاگرامم و در هایلایت ابن مشغله بخش هایی از کتاب آورده شده)

لینک : 

صفحه اینستاگرام

 


ابن مشغله بزرگ شد و شد ابوالمشاغل! و این تبدیل پسر به پدر نه فقط در متن و نوع روایت داستان که در جای جای حوادث و رویدادهای زندگی مشهود بود. ابوالمشاغل روایت داستان های پنهان و گم شده و فراموش شده در تاریخه. داستان های درس آموزی که سانسور شده و اگر امثال نادر ابراهیمی روایت نکنند ما هیچوقت نخواهیم فهمید.

ابن مشغله دنبال آرمان بود، وهدف، وتجربه، وتغییر

ابوالمشاغل انبوه تجربه بود، و آرام، و سردوگرم روزگار چشیده

بنظرم همه ما ابن مشغله داریم و ابوالمشاغل! ابن مشغله مان بدنبال تجربه های جدید است و کارهای نشدنی و شجاعت و نهراسیدن و ابوالمشاغل مان محتاط تر و آرام تر و البته پخته تر! و تمام داستان های زندگیمان گامی است برای طی این مسیر تا آنجا که ببینیم موهایمان سفید شده.

متن ابوالمشاغل

قبلا گفتم ابن مشغله در پس داستانش درس زندگی و اخلاق و وطن پرستی است

اکنون میگویم درس ابوالمشاغل برای من یک چیز بود : مقاومت

و چه درس های آموختنی ای برای مقاومت

.

پ.ن : معتقدم داستان زندگی همه ما آدم ها پر از تجربه است، آموزنده برای خودمان و دیگران. بله، همه ما آدمها. ولی فقط آنهایی داستان زیبایی دارند که خودشان از آن بیاموزند و عبرت بگیرند.

پ.ن ۲ : تصاویر مربوط به برخی از قسمت های کتاب در کانال تلگرامم به نشانی

telegram.me/mimrew و صفحه اینستاگرامم

Instagram.com/mimrew_  بارگزاری شده. میتونید


#تذکر

 

 

وَ اِنَّما یؤْتی خَرابُ الاْرْضِ مِنْ اِعْوازِ اَهْلِها، وَ اِنَّما یعْوِزُ اَهْلُها لاِشْرافِ اَنْفُسِ الْوُلاةِ عَلَی الْجَمْعِ، وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقاءِ، وَ قِلَّةِ انْتِفاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.

 

 

 

و علّت خرابی زمین بی چیزی و تنگدستی اهل آن زمین است، و فقر و نداری آنان ناشی از زراندوزی والیان، و بدگمانی آنان به بقاء حکومت، و کم بهره گیری آنان از عبرتها و پندهاست.

 

 

#نهج_البلاغه نامه ۵۳

عهد مالک اشتر

 

 

پ.ن: فقط برای مسئولین! تا بخوانند و بدانند علت مشکلات را

 

 

#میم_ر

۶ اردیبهشت ۹۹


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها